اول به تصویر شماره 1 نگاه کنید. چه چیزی بیشتر از همه و پیش از هر چیز توجهتان را جلب میکند؟ پنجرهای که از آن نور وارد فضا میشود؛ درست است؟ دلیلش این است که این پنجره از قسمتهای دیگر عکس خیلی روشنتر است. اما این تنها دلیل این اتفاق نیست. اجزای دیگر عکس هم نسبت بههم طوری قرار گرفتهاند که چشم را بهطرف پنجره هدایت میکنند؛ پلهها، جهتشان و قوسی که پیدا کردهاند؛ همینطور انحنای دیوار و خط نسبتاً روشنی که روی دیوار دیده میشود؛ همه و همه نگاه را به سمت پنجره هدایت میکنند.
فضای سیاهی که سمت چپ کادر قرار دارد هم به اینکه پنجره بیشتر بهچشم بیاید کمک کرده؛ چون تیرگی کاملش باعث شده هیچ چیزی در سمت چپ پنجره توجه را به خودش جلب نکند و در نتیجه پنجره، نقطه پایان حرکت چشم ما از سمت راست به سمت چپ کادر باشد. در ضمن، تفاوت زیاد تیرگی و روشنی پنجره و قسمت چپ کادر، باعث شده پنجره روشن، باز هم بیشتر بهچشم بیاید. این عکس، ترکیببندی خیلی خوبی دارد؛ همهی اجزای آن در ارتباط با هم قرار دارند و بههم کمک میکنند تا چشم بیننده همه جای عکس را بگردد و در عینحال، توجهش هم به موضوع اصلی که پنجره است، جلب شود و در ضمن، این اتفاق نیز خیلی راحت و روان برایش بیفتد.
تصویر شماره 2 خیلی شبیه تصویر شماره1 است؛ با این تفاوت که از پنجره آسمان آبی دیده میشود و یک پرنده هم در قاب پنجره ایستاده. اینجا تنها دو عنصر به عنصرهای تصویر قبلی اضافه شدهاند؛ اما همین دو عنصر فضای عکس را کاملاً تغییر دادهاند.
حالا دیگر پنجره، اولین چیزی نیست که بهچشم میآید، بلکه پرنده پیش از هر چیز دیده میشود. دلیلش هم این است که فرم و اندازه پرنده با فرم و اندازه اجزای دیگر عکس که ساده و تقریباً هندسی هستند، فرق میکند و این تفاوت، جلبتوجه میکند. البته روشنایی پنجره به این موضوع کمک میکند و چون پرنده در زمینه روشنترین قسمت عکس قرار گرفته، زودتر دیده میشود. در ضمن طرح آسمان پر از ابرهای ریز و خُرد که از پنجره دیده میشود، دیگر نمیتواند مثل یک سطح صاف یکدست روشن عمل کند و چشم را بیشتر از چیزهای دیگر به سمت خود بکشد.
تصویر شماره 3 هم خیلی شبیه تصویر شماره 2 است؛ با این تفاوت که جهت قرارگرفتن پرنده تغییر کرده. بهنظر میرسد چشم ما با این جهتِ قرارگرفتن پرنده، راحتتر است. چرا؟ پرنده در قاب پنجره ثابت است و حرکت نمیکند؛ ولی ما حرکتش را احساس میکنیم. در تصویر شماره 2 این حرکت در جهت حرکت دیگر اجزای عکس است؛ از سمت راست به چپ؛ به همین خاطر این حرکت را تشدید میکند. چشم ما هم که از سمت راست به چپ حرکت میکند، با رسیدن به پرنده میخواهد همچنان این حرکت را در همان جهت ادامه بدهد، اما فضای زیادی در مقابلش ندارد. این اتفاق باعث میشود احساس کنیم پرنده میخواهد پرواز کند، ولی نمیتواند و این موضوع برایمان ناخوشایند است. اما حرکت پرنده در تصویر شماره 3 از چپ به راست است و ما احساس میکنیم فضای کافی پیش رویش دارد. در ضمن چون در جهت مخالف حرکت دیگر اجزای عکس قرار دارد، آنها را خنثی میکند و کششهای موجود در عکس را به تعادل میرساند و درنهایت هم این تعادل به ما احساس راحتتری میدهد.
تصویر شماره 1:
تصویر شماره 2:
تصویر شماره 3: